سلام بر شما ای شهیدان؛ کسانی که زنده اید و نزد خداوند شاهدید بر ما و اعمال و رفتار ما که چه کرده ایم پس از شما... شما رفتید تا دین بماند، وطن بماند، مردم بمانند و ارزشها از بین نرود، همان ارزشهایی که برایش فدا شدید و در این راه جانبازی و ایثار نمودید. همواره بر این نکته تاکید کردید که نباید میهن و ناموسمان به دست دشمن بیافتد ... رگ غیرتتان بیرون زد و شور و شعورتان جوشید و جبهه ها را پر نمودید که این خاک و سرزمین از خونتان رنگین شود، مبادا فراموش کنیم که بودیم و چه می خواستیم و چه باید کنیم... رفتید تا ما آیندگان در صلح و صفا و آرامش تنفس کنیم و امنیت مان تامین باشد ... شاید از ما انتظار داشتید که ادامه دهنده راه شما باشیم و پاسدار ارزشهای انقلاب پس از شما... امتداد مسیر انقلاب پس از جنگ به دست ما افتاد، اما به نحو شایسته از آن نگهداری ننموده و با چنگ و دندان حفظش ننمودیم... هر آنچه ودیعه گذاشته بودید را از دستهایمان در آوردند ... بی غیراته نشستیم و نظاره کردیم که چگونه غیرتمان به باد فنا رفت و بی غیرتیمان مهر آزادی و آزاد اندیشی و سکولاریزه خورد و افتخار نمودیم. چادر از سر زنانمان آرام آرام بیرون کشیدند و ما گذشتیم... چند روزیست شهرهایمان عطرآگین گردیده از حضور شما در خیابانها و محله ها ... تشییع می کنیم و دست به دست تابوتهایتان می چرخد بر روی دستهایمان ... با چه رویی بگوییم که چه کردیم پس از شما؟ عرق سرد شرمساری از سر و صورتمان می ریزد ... به خدا شرمنده ایم... آخر یادمان رفته که شما چرا رفتید؟ چرا جان دادید، خون دادید، دست و پا و سر دادید... شاید با حضور دوباره تان، یادآور شوید مسیر را ...